شروع شمارش: |
1397-02-24 |
کل بازدید ها: |
188789 |
بازدید کننده: |
169365 |
بازدید های امروز: |
161 |
بازدید های دیروز: |
176 |
|
|
سلسله شاهنشاهی هخامنشیان |
|
|
نژاد آریا پیش از مهاجرت، در شمال آسیا که در آن زمان آب و هوایی مساعد برای زندگی داشت؛ میز¬یست. حدود 11000 سال پیش آخرین یخبندان نیمکره شمالی روی داد که احتمالاً نتیجه تغییرات نجومی بود. (تقدیم نقطههای اعتدال بهاری و پائیزی در اثر حرکت تقدیمی محور زمین، هر سال50 ثانیه، تغییر راستای شمال کره زمین و ستاره قطبی، و نزدیک شدن تابستان نیمکره جنوبی در حرکت انتقالی زمین که در نتیجه تقریباً 6 درصد بیشتر از نیمکره شمالی حرارت خورشید به آن می¬رسید. همان میزان حرارت که پیشتر نیمکره شمالی دریافت میکرد) و این تغییرات هر 13000 سال یک بار روی میدهد.
آریائیان پس از وقوع یخبندان اخیر ناگزیر از مهاجرت شدند و موج موج و فوج فوج به سوی جنوب گرم روی نهادند. گروه¬هایی از آنان از جنوب روسیه و شمال و احتمالاً جنوب دریای کاسپیان به سوی غرب و شمال غرب گرائیده و با نام¬های ویژه در سرزمینهای اروپا و شمال آفریقا جایگزین گردیدند.
آریائیانی هم در مهاجرت به فلات پامیر، مشهور به بام دنیا رسیدند که به استناد اوستا،10ماه زمستان و 2 ماه تابستان سرد داشت. پس آنگاه ناگزیر به غرب روانه شدند و به منطقهای آمدند که 7 ماه تابستان و 5 ماه زمستان داشت. در این زمان جمعیت آریائی رو به افزایش بود. چنانکه جمشید پورویونگهان شخصیت اسطورهای- تاریخی مشترک ایران و هند، سه بار زمین را گسترش داد که کنایه از افزایش جمعیت آریائی است. سپس آریائیان به تدریج دو شاخه شدند؛ شاخهای در شمال هندوستان کشوری را به نام (آریاورتا) تأسیس و با بومیان شبه قاره هند (دراویدیها) همزیستی آغاز کردند. شاخه دیگر هم در حوزه فرهنگ و تمدن رودخانههای آمودریا و سیردریا کشور ایران را که مرکز آن (ایرانویج) بود بنیاد نهادند.
دو شاخه شدن آریائیان ایران و هند، علاوه بر جدایی سرزمینی احتمالاً به علت تضاد باورها و تحولات دینی و فرهنگی هم بوده که قراینی این امر را تأیید میکند. شاخه ایرانی که در آسیای میانه و خوارزم میزیست؛ همچنان گرم گسترش نژادی بود. تیرههائی ایرانی به تدریج، از هزاره دوم پیش از میلاد مسیح، به سوی زیست¬بوم¬های غرب میآمدند که مهم¬ترین آنان: مادها، پارسها و پارتها بودند. مادها که تا تیررس دولت بیدادگر آشور پیش آمده¬ بودند؛ همواره از تاخت و تاز سپاهیان آشوری گزند و آسیب میدیدند. اصولاً، گرچه در این روزگار، جنگ برای تجارت است؛ جنگهای روزگاران نخست برای سرقت بود. به همین انگیزه، هنگامی که محصولات کشاورزی برداشت و انباشت میشد؛ یا دامهای اهلی تکثیر شده، به رشد میرسیدند؛ پادشاهان آشور برای سرقت و غارت به سرزمین مادها حمله میکردند.
سران آریایی به چاره¬جویی پرداخته در هگمتانه (انجمن گاه- همدان) گرد میآمدند. پادشاهی ماد در مرکز همین انجمن شکل گرفت و با پیوند و آرایش نیروهای آریایی در برابر آشوریها برخاست.
نژاد تازه نفس آریایی روز به روز نیرومندتر میشد و با تشکلی نوظهور خاور نزدیک را زیر سلطه خود میگرفت. تا هنگامی که قدرت از پادشاهی ماد به شاهنشاهی هخامنشی انتقال یافت. از این زمان، تاریخ رنگ تازهای پیدا کرد. زیرا ابر مرد تاریخ جهان، کوروش بزرگ، طرح نو درانداخته نخستین امپراتوری مردمی جهان را که همان شاهنشاهی هخامنشی (گونهای کنفدراسیون دول) بود پی¬افکند.
درباره هخامنشیان پژوهشهای فراوانی صورت گرفته و کتاب¬ها و مقالات بسیاری نوشته شده است. در این نوشتار اشاره¬وار، دو مسئله که تاکنون معلق مانده مطرح میشود. با کمترین توجه به راست و دروغهایی که دشمنان این سلسله ایرانی، چه یونانی، چه یهودی، چه دیگرانی که هنوز در تبلیغ علیه ایران و فرهنگ و آئین ایرانی کتاب¬ها مینویسند و فیلمها (چون فیلم الکساندر کبیر و فیلم سیصد) میسازند و در جهان نمایش میدهند. و اینک آن دو مسئله:
1- هخامنشیان بر چه دینی بودهاند؟
پیش از زرتشت، آریاییان در جامعه پدر سالار خود خدایانی داشتند که مهم¬ترین و با شکوه¬ترین و درخشان¬ترین آن¬ها "میترا" خدای دوره گلهداری بود که او را با عنوان (مهر، دارنده چراگاه¬های پهناور) میستودند. میترای شکست ناپذیر، خدای دلیر و پیروزی¬بخش سپاهیان و نگهبان دوستی و عهد و پیمان بود. به گفته حافظ شیرازی:
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
با رشد و تکامل عقلی جامعه آریایی، همراه رونق گرفتن و قوام یافتن کشاورزی در اثر بهرهگیری از شبکه آبیاری و زمانسنجی خورشیدی، اشوزرتشت سپیدمان ظهور و خدای خردمند خود (اهورامزدا) را پیشنهاد کرد. بغدخت آبها، آناهیتا هم با زیبایی و برازندگی هر چه بیشتر، حضوری با شکوه مییافت. برخی از خدایان آریایی نیز به تدریج به خدایان عاطل بدل شدند و به تاریخ سپرده شدند.
با ظهور زرتشت، میان گروندگان مزدا و باورمندان میترا درگیری درازآهنگ پدید آمد که در سرود¬¬های زرتشت و (یادگار زریران) و نبرد رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسی بازتاب یافته است. گرچه برای تسکین تعصبهای خونین و ایجاد وحدت در طول قرنها، بارها مزدا و میترا را آشتی میدادند؛ و بعدها آناهیتا را نیز در کنار آن دو مینشاندند؛ باز نشانههای آن درگیری آغازین همچنان چشمگیر بود که شاید نقطه اوج آن کودتای داریوش اول هخامنشی علیه گئوماتای مغ باشد؛ چه پس از آن رویداد کشتار مغان و جشن سالانه مغ کشان و گریز مغان از ایران به ویژه به آسیای کوچک اتفاق افتاد که پس از دو سده هماهنگ با یورش اسکندر فراز آمدند و انتقام گرفتند.
پس از کشتارها و ویرانگریهای اسکندر مقدونی و با هدف ویژه سوزاندن تخت جمشید و اوستا، آئین و پرستشگاههای میترائی ایران را فراگرفت. نام میترا به ترکیب نام¬ها درآمد. آیا شکست داریوش سوم هخامنشی در برابر اسکندر زمینه عقیدتی داشت؟ پارتها و متحدان آنان که در سپاه داریوش سوم بودند؛ به او پشت کردند و گریختند یا به قولی به سپاه اسکندر پیوستند. هخامنشیان مزدائی و اشکانیان میترائی بودند. از این رویداد چه میتوانیم دریافت؟ پیش از هر گونه پاسخی، سخن استاد طوس را بخوانیم:
گفتگوی خسرو پرویز ساسانی با بهرام چوبینه از تبار اشکانی:
...
بدو گفت بهرام کای مرد گرد
سزا آن بود کز تو شاهی ببرد
چو از دخت بابک بزاد اردشیر
که اشکانیان را بدی دار و گیر
نه چون اردشیر اردوان را بکشت
بنیرو شد و تختش آمد بمشت
کنون سال چون پانصد برگذشت
سر تاج ساسانیان سرد گشت
کنون تخت و دیهیم را روز ماست
سر و کار با بخت پیروز ماست
...
بزرگی مر اشکانیان را سزاست
اگـر بشــنود مرد داننده راسـت
چنین پاسخ آورد خسرو بدوی
که ای بیهده مرد پیکار جوی
اگر پادشاهی ز تخم کیان
بخواهد شدن، تو که ای در جهان
همه رازیان از بنه خود که¬اند
دو روی¬اند، وز مردمی بر چه¬اند
نخست از ری آمد سپاه اندکی
که شد با سپاه سکندر یکی
میان را ببستند با رومیان
گرفتند ناگاه تخت کیان
ز ری بود ناپاکدل ماهیار
کز او تیره شد تخم اسفندیار
از آن پس ببستند ایرانیان
به کینه یکایک کمر بر میان
نیامد جهان آفرین را پسند
از ایشان به ایران رسید آن گزند
کلاه کئی برسر اردشیر
نهاد آن زمان داور دستگیر
به تاج کیان او سزاوار بود
اگر چند بی گنج و دینار بود
...
بدو گفت بهرام جنگی منم
که بیخ کیان را ز بن برکنم
...
بزرگی من از پارس آرم به ری
نمانم از این پس بود نام کی
برافرازم اندر جهان داد را
کنم تازه آئین میلاد را
من از تخمه نامور آرشم
چو جنگ آورم آتش سرکشم
...
در این ابیات اشاراتی است به چند مسئله یا بهتر بگوییم چند معمای تاریخ ایران که عبارتند از چونی و چرایی شکست داریوش سوم، بهره¬گیری و نقش اسکندر از تبانی و توطئه تاریخی، دشمنی ساسانی و اشکانی که زمینه عقیدتی هم دارد؛ خواست تازه کردن آئین میلاد (آئین مهر)، ساسانیان میراث¬بر هخامنشیان (کیانیان) و درگیری دیرینه میترائیزم و مزدائیزم.
در اینکه خدای هخامنشیان، اهورامزدا یا مزدا اهورا، دانای بزرگ هستی بخش بوده است حرفی نیست؛ اما در اینکه این سلسله شاهنشاهی بر آئین زرتشت بوده یا نه، پژوهشهای فراوان شده و هر پژوهشگری نظری داده است. آنان که اهورامزدا را جدا از آئین زرتشت بررسیدهاند و هخامنشیان را بهدین ندانستهاند؛ چون نام زرتشت را در آثار هخامنشی نیافتهاند؛ چنین نتیجهای گرفتهاند. در حالیکه با آگاهی از متن کتیبههای پادشاهان ساسانی، رسمیت دین زرتشت را در دوره ساسانیان پذیرفتهاند.
در زمان هخامنشیان، چنانکه نوشتهاند؛ اوستا بر دوازده هزار پوست گاو نگاشته شده بود که به دست اسکندر مقدونی افتاد. جمع آوری و تنظیم اوستای پراکنده در دوران اشکانی و ساسانی هم انجام گرفته است. تصور اوستایی بی نام زرتشت و سرود¬های او نیز راه به جایی نخواهد برد.
در نمادهای هخامنشی هم که بیشتر جنبه هنر، فلسفه قدرت و قداست دارد؛ صریحاً نشانهای مخالف آئین بهی دیده نمیشود. بلکه دیگر بغان آریایی هم برای استواری و پایایی وحدت ملی در سایه بغ بزرگ، اهورامزدا حضور دارند. در مورد نماد فروهر نیز که در واقع نشان هخامنشی است؛ به گفته موبد ارجمندی: در کنگره پارسیان، از سوی یکی از موبدان پیشنهاد شد که این (آرم) و نشان هخامنشی را "فروهر" بنامیم تا ایران پژوهان غربی آن را نقش اهورامزدا نیانگارند.
حال اگر دلایل اثباتی خرسندمان نکند؛ بیراه نخواهد بود که به دلایلی سلبی بیندیشیم؛ آیین مزدایی زرتشت حادثه کوچکی نبوده که فراموش شود یا در گروه کوچکی باقی مانده باشد؛ بلکه آیینی دیرین و فراگیر بوده که در خاطره جمعی ایرانیان جای گرفته و فرهنگ آن از مرزهای ایران نیز فراتر رفته است. از سویی ساسانیان خود را میراثدار هخامنشیان دانسته و پس از حدود پانصد سال چیرگی دین و فرهنگ میترایی در دوره اشکانیان، با واکنش شدید، آیین زرتشت را در ایران رسمیت بخشیدند.
بنابراین اگر بپنداریم که هخامنشیان بهدین نبودهاند و فقط مزدایی بودهاند (گرچه اهورامزدا مرکز دین بهی ست) آنگاه ناگزیر باید از پایان هخامنشیان (330 پ م) تا آغاز ساسانیان (226 م) اثری از ظهور دین¬آور یا تحول دین بهی در تاریخ دیده شود. چون چنین حادثهای روی نداده؛ میتوان نتیجه گرفت که آئین مزدائی زرتشتی میراث هخامنشیان (یا به خطا کیانیان) بوده که به ساسانیان رسیده و دین رسمی ایران ساسانی شده است.
اگر شاهان هخامنشی به دین و فرهنگ و باورهای دیگران احترام می¬گذاشتند از آزادمنشی و انسان¬گرایی آنان بوده است. حقی را که خود در باورهای دینی و فرهنگی خود داشتهاند؛ برای ملتهای دیگر نیز روا میداشتند و این روایی در دین بهی ناپسند نبوده است. چون خدایان تبلور ملتها و احترام به آن¬ها احترام به ملتها بود.
کی¬ویشتاسب از برجسته¬ترین شخصیتهای آیین زرتشت است. آیا اینکه نام پدر داریوش بزرگ و نام پسر خشایارشا نیز ویشتاسب است؛ دلیل باور و ارادت دینی نمیتواند باشد؟ کوتاه سخن اینکه پذیرفتن زرتشتی بودن هخامنشیان، منطقیتر است از نپذیرفتن آن.
و این گلبانگ پارسی باستان را هم با سرودهای اوستا بسنجیم:
بغ بزرگ است اهورامزدا
که آن آسمان را آفرید
که این زمین را آفرید
که انسان را آفرید
که شادی را برای انسان آفرید.
مسئله 2- یکی انگاشتن کیانیان و هخامنشیان و چرایی آن:
درباره زمان و مکان زرتشت پژوهشهای فراوان انجام گرفته است. نکته مهم، ظهور زرتشت در زمان کیانیان و حامی او کی¬ویشتاسب کیانی بوده است. کشف عصر سلسله کیانی به طور مستقل به علت نبودن اسناد و آثار آنان تا کنون عملی نبوده است. ولی پژوهشهای زمان زرتشت به نتیجه درخشانی رسیده که بر وجود تاریخی کی¬ویشتاسب و جنگ دینی روزگار او پرتو افکنده است.
عصر زرتشت در نظریههای مختلف از چند هزاره تا چند سده پیش از میلاد مسیح تعیین شده است. در سنت زرتشتیان_ پیش از پژوهشهای جدید_ زمان زرتشت حدود 600 سال قبل از میلاد مسیح دانسته شده که پایه محاسبات تاریخی گروهی از پژوهندگان بوده است. در این نوشته، بی اساس بودن آن نشان داده خواهد شد.
نکتهای که از دیرباز تاریخ را مغشوش کرده این است که یهودان مصرانه کوشیدهاند و میکوشند که عصر حضرت موسی پیش از عصر اشوزرتشت باشد. بنابر پژوهش زیگموند فروید، دانشمند برجسته یهودی زمان حضرت موسی قرن سیزدهم پیش از میلاد بوده است. از این رو بسیاری از پژوهندگان زیر فشار و اعمال نفوذ آشکار و پنهان یهودان، زمان زرتشت را حداکثر تا قرن یازدهم پیش از میلاد تعیین کردهاند.
نکته دیگر اصرار مغرضانه نویسندگان غربی است در تثبیت اسکندر مقدونی به جای جنگ سالار ویرانگری که بنا بر روایات زرتشتی، حدود سیصد سال پس از زرتشت، بر ضد دین او برخاسته و گزندهای بسیاری به دین بهی رسانده است و چون اسکندر مقدونی در سال 336 پیش از میلاد به شاهی رسیده؛ زمان زرتشت به قرن ششم یا هفتم پیش از میلاد میافتد. بنابرین موضوع از دیرباز دستاویز امپریالیسم و صهیونیسم بوده است.
اینک دو نظریه متفاوت درباره زمان زرتشت را به عنوان نمونه میخوانیم:
1- پرفسور هنینگ که آلوده به دو شائبه فوق است؛ حوزه فرمانروایی ویشتاسب کیانی را سرزمین خوارزم دانسته و نوشته است که سلسله و دولت او در نیمه اول قرن ششم پیش از میلاد استقلال خود را از دست داد و جذب امپراتوری بزرگ کورش گردید.
2- پرفسور کاتراک بر این باور است که پس از کیانیان دو سلسله دیگر به نام¬های هو آفریدیان وکودوریان دیر زمانی در ایران شهریاری داشتهاند و سپس امپراتوری پهناور ایران در خاور و باختر به فرمانرواییهای کوچک تقسیم شد.
در این دو نظریه چنان که سپس خواهیم دید؛ اختلاف زمانی حدود دوازده قرن است. باز از این دو دانشمند دو نظریه درباره اسکندر میخوانیم:
1- به نظر پرفسور هنینگ: «اردشیر نخستین شاهنشاه ساسانی در 538 به تخت نشست. از 258.538 سال یعنی از آمدن زرتشت تا حمله اسکندر و 14 سال سلطنت اسکندر را کسر کنید باقیمانده دوره سلطنت اشکانیان میشود...». در حالی که اشکانیان کمابیش 500 سال فرمانروا بودهاند.
2- به نظر پرفسور کاتراک: واژه اوستایی (کرسانی) به علت نادرست خواندن و نوشتن آن، به صورت¬های گوناگون ثبت شده و سرانجام پس از ترکیب با واژه دیگر و تخفیف و دگرگونی به صورت (اسکندر) در آمده و او همان کسی است که 300 سال پس از زرتشت برضد دین او برخاسته و آسیب¬ها رسانده است. (در این باره بنگرید: زمان زرتشت– نوشته پرفسور کاتراک- ترجمه کی خسرو کشاورزی ص 33-36)
بنابراین چون اسکندر مقدونی را همان شخص مذکور قلمداد کردهاند؛ زمان زرتشت را هم حدود 12 قرن پایین آوردهاند. ولی همین نیرنگ تاریخی نیز قرینهای میتواند باشد بر اینکه اسکندر مقدونی بر ضد دین بهی بوده است.
و اینک چند نکته:
1. برعکس تاریخ، ادبیات و فرهنگ و نامواژههای اوستایی فراموش نشده؛ در ذهن پارسیان جای گرفته بود. همین امر احتمالاً آنان را بر آن داشت که آثار هخامنشی در خطه پارس را از آن کیانیان بیانگارند.
2. اگر ظهور زرتشت با سلسله هخامنشیان همزمان میبود؛ میبایستی از دولتها، رخدادها، نامها و نشانهای تاریخی و جغرافیایی غرب و جنوب غربی ایران بزرگ و فراتر از مرزهای آن در اوستا یاد شده باشد؛ چون چنین نیست نتیجه میگیریم که کیانیان (با فاصله زمانی حدود 12قرن) در شرق و شمال شرقی ایران بودهاند و هخامنشیان در غرب و جنوب غربی.
3. در شاهنامه فردوسی نامی از هخامنشی نیست؛ بلکه سخن از کیانیان است و آئین بهی. شباهتهای اندکی هم که انگاشته میشود؛ ادغام دو سلسله را توجیه نمیکند. زیرا دودمان نامه دو سلسله دو گونه است.
در اینجا با یادآوری اینکه یکی شدن کیانیان و هخامنشیان امری خود به خود و در اثر مسامحه یا فراموشی نبوده؛ بلکه نتیجه نیرنگی هدفمند بوده است؛ به آخرین پژوهشها درباره زمان زرتشت و کیانیان اشاره میشود.
1- برابر پژوهش استاد ذبیح الله بهروز در کتاب تقویم و تاریخ در ایران، زرتشت در سال 1767 پ.م زاده شد؛ در سی سالگی به پیامبری مبعوث شد؛ در چهارشنبه اول فروردین سال2346 پیش از ه ش (1725 پ.م) رصد دقیق خود را انجام داد که در جهان بی¬مانند است و این در زمان کی ویشتاسب کیانی بود.
2- «...مبدأ ملی، روزی و سالی است که نظام تقویم کنونی ما از طرف عالمان رصدخانه بلخ اعلام شده و آن نخستین روز از فروردین ماه 2346 پیش از هجرت و ششم آوریل 1725 پیش از میلاد بود؛ و برای به دست آوردن سال ملی کافی است 2346 به سال هجری علاوه، و نیز 1725 به سال میلادی علاوه شود.» (بخشی از نامه استاد دکتر احمد بیرشک در تاریخ 28/12/1379برابر 3725 مبدأ ملی، به این نویسنده).
گرچه استاد بیرشک اعلام مبدأ تاریخ ملی را از طرف عالمان رصدخانه بلخ، و استاد بهروز این مبدأ را رصد زرتشت دانستهاند. دلایلی که پیدایش این مبدأ را در زمان زرتشت و گشتاسب کیانی ثابت میکند در کتابهای تقویم و تاریخ در ایران و تقویم نوروزی شهریاری آمده؛ و بلخ از شهرهای مهم کیانیان بوده است. استاد بیرشک خود گفتهاند که از بهروز الهام گرفته؛ ولی کشف خود را از راه محاسبات دقیق نجومی و گاهشمار یک با عنوان (مبدأ ملی) اعلام کردهاند.
با توجه به آنچه تاکنون گفته آمد؛ بی¬گمان ظهور زرتشت در سده هجدهم پیش از میلاد مسیح و در پادشاهی کی¬ویشتاسب کیانی و تأسیس شاهنشاهی هخامنشی در سده ششم پیش از میلاد بوده است. بنابراین میان دو سلسله حدود دوازده سده فاصله زمانی هست و یکی دانستن دو پادشاهی کیانی و هخامنشی پذیرفته نیست. یگانه انگاشتن آن¬ها در تاریخ و ادبیات انگیزه دیگری داشته که پیشتر به آن اشاره شد.
در این نوشتار، اشاره¬وار از دو مسئله که تاکنون مشغله ذهنی تاریخ پژوهان بوده است؛ سخن رفت. نتیجهای که به دست میآید در سخنی کوتاه به شرح زیر میتواند باشد:
1- هخامنشیان مزدائی بودند و مجموعه اوستای آن زمان را که بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود در گنجینه (دژبنشت) نگهداری میکردند. بدیهی است که این مجموعه شامل نام و پیام و آیین زرتشت هم بوده و بستگی اهورامزدا و زرتشت و دین بهی انکار ناپذیر است. اینکه هخامنشیان خدایان ایران و انیران را محترم میداشتند نشانه بلند نظری آنان است. اگر گاهی نام خدایان ملی چون میترا و آناهیتا در کنار نام اهورامزدا آمده؛ آرمان آنان را در نگهبانی از همبستگی و یگانگی ایرانیان میرساند. چنانکه اشکانیان نیز که میترایی بودند؛ در پادشاهی بلاش اول اشکانی به گردآوری اوستای پراکنده که در دست موبدان در سراسر ایران بوده پرداختند. گرچه ساسانیان متعصب ایزد بهرام را به جای میترا برافراختند؛ سرانجام ایرانیان در پاسداری از خدایان خود بویژه میترا و آناهیتا، آنها را در سایه سروری اهورامزدا شناخته، با پایگاهی والا در دین بهی پذیرفتند. باری اینکه هخامنشیان را کیانیان انگاشتهاند نیز قرینه¬ایست بر زرتشتی بودن هخامنشیان. در آن زمان خدایان شاخص دینها بودند نه دین¬آوران (که نامشان در کتابهای مقدس بود) و تاکنون هم خلاف آنچه بیان شد ثابت نشده است. از اینرو میتوان نتیجه گرفت که هخامنشیان گروندگان راستین آیین مزدایی زرتشت بودهاند.
2- با توجه به آنچه پیشتر بیان گردید؛ پاسخ چرایی ادغام دو سلسله پادشاهی کیانی و هخامنشی داده شد. بنابراین در سخن کوتاه میتوان نتیجه گرفت که چون اشوزرتشت سپیدمان شخصیت دین¬آور تاریخی بوده و کتاب دارد و در سرودهای او (گاتاها) بارها نام کی¬ویشتاسب و یاران او چون جاماسب، فرشوشتر و ... آمده است؛ پس کیانیان هم تاریخیاند نه افسانهای. از سویی چون پژوهشهای دقیق در زمینه تقویم و تاریخ، زمان زرتشت را در سده هجدهم پیش از میلاد مسیح تعیین کرده (که تقویم نوین بهدینان نیز بر این اساس تأسیس شده) و بستگی زرتشت و کیانیان هم انکار ناپذیر است؛ پس کیانیان و هخامنشیان دو سلسله پادشاهی جداگانه با فاصله زمانی حدود دوازده قرن، و فاصله مکانی از شرق و شمال شرقی تا غرب و جنوب غربی ایران بزرگ بودهاند.
- قیمت (تومان):8,000
- قیمت خرید نقدی (تومان):
8,000
-
|
|
|
|
|
|
|